سیرک

ساخت وبلاگ

توصیه میکنم قسمت یازدهم سریال مانکن رو حتما ببینی. قشنگ سیرکی که برای سورپرایز من به راه انداختی رو برات تداعی میکنه.
اینکه عشقت یه گوشه نشسته بود و غصه میخورد که تو مجبوری برای من نقش عاشق رو بازی کنی و تو رفتی بهش گفتی خیلی دوستش داری و برای اینکه از دلش دربیاری و ناراحت نباشه بوسیدیش.
شک کرده بودم به جریان اون سیرک و دقیقا وقتی شعبون خانت ازم مدل دستبند پرسید و خاله علیرضات گفت خونه ی داداشش دعوتیم مطمئن شدم که میخوای اون نمایش رو ترتیب بدی.
تو اون کارو کردی فقط واسه اینکه سورپرایز من رو تلافی کرده باشی و مطمئنم که جریان سورپرایز تولد خودت رو هم خاله علیرضات یا اون عشششششق معصومت بهت گفته بودن.
در هرصورت اون قسمت رو حتماااااا با عشق جدیدت ببین که قشششششنگ برای همیشه نمایشت تو خاطرتون بمونه.
میدونی از چی میسوزم ؟ ازینکه واسم جا نماز آب میکشیدی که سقف خونه ی من حرمت داره و هرکسی رو توش راه نمیدم و...
ولی خودت حرمت سقف خونت و عشقی که میگفتی به من داری رو شکستی و یه هرزه ی لاشی بی اصل و نصب رو زیر همون سقف و جلوی چشم من بوسیدی..
همونی که لیلا جونت میگفت تورو حتی به پشمش هم حسابت نمیکنه ولی عملا از ...ت داشت میخورد.
حالا چه قشنگ به پشمش حسابت میکنه که عکسای چهارنفره بیرون رفتنتون با آرش و فرزانه رو میذاره تو پیجش و زیرش مینویسه بهترینها ...

1398/08/28
سه شنبه ساعت هشت شب

خاطرات یه معلم ...
ما را در سایت خاطرات یه معلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7lovelyjudyc بازدید : 118 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 19:25